loading...
مه تیزر
طراحی سایت
در حالی که فضای اینترنت ایران امروز 40 میلیون کاربر فعال داشته باشد،اهمیت داشتن وب سایت در کسب و کار شما غیر قابل انکار خواهد بود.

با داشتن یک سایت حرفه ای مخاطب و مشتری شما می تواند در هر ساعتی از شبانه روز بدون داشتن مزاحمتی برای شما با کسب و کار شما ارتباط برقرار کند.

یک سایت حرفه ای و کاربر پسند می تواند کاتالوگی برای تبلیغات بیشتر و هویت پسندیده تر برای تجارت شما باشد.

داشتن یک وب سایت پر بازدید قادر است هزینه های متعدد شما در فضای مجازی،مجلات مختلف و ... را کاهش دهد و شما را از سر درگمی در میان شیوه های مختلف تبلیغات نجات دهد.

به طور کلی سایت ها را می توان به دسته های شرکتی،تجاری،شخصی،آگهی،دانلود،خبری،پرتال و فروشگاهی تقسیم کرد.


پکیج های طراحی سایت TNT به سه دسته تقسیم می شود:

جهت مشاوره و یا سفارش تماس حاصل فرمایید
021-77594577
021-77594288
09125863719
برخی از نمونه کار های ما در پایین آمده است.
admin بازدید : 48 شنبه 01 آذر 1393 نظرات (0)

 

یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت
موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو میکشت.
همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم
و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید
و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا!
دیوار نبود. برزنت بود تو زنونه فرود اومده بودم!

admin بازدید : 40 شنبه 01 آذر 1393 نظرات (0)

جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی، تمام دنیا رو گرفته بود.

یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده

و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند.

admin بازدید : 102 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)

يه شب کل خونواده دور هم جمع شده بوديم داشتيم تلويزيون ميديديم که يهو يه بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود، بابام يهو زد زير خنده! گفتم چرا ميخندى؟

گفت ياد بچگيات افتادم، هر وقت گريه مى کردى، شست پامو مى کردم تو حلقت، چون شور بود خوشت ميومد ، ساکت ميشدى!!

 

 

خدا شاهده ٣ ساعته تو توالتم دارم بالا ميارم

پدر نيست که! چنگيز خان مغوله!

admin بازدید : 70 جمعه 30 آبان 1393 نظرات (0)
دیشب مامانم داشت سبزی پاک میکردبابام رسید
بهش گفت چرازودترنیومدی کمک کنی
بابام گف خدایی نکرده ٢تابچه داری
یهوویی ازدهنم پریدگفتم:محض اطلاع شمایه دونه هم شوهرداره
الان ٣روزه باوساطت مامانم توانباری خونه زندگی میکنم
admin بازدید : 49 پنجشنبه 29 آبان 1393 نظرات (0)

  مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت. استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده.


تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.


استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.


همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.


جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم.


استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی!


داوینچی می گوید: مشکلات نمی تواند مرا شکست دهند، هر مشکلی در برابر تصمیم قاطع من تسلیم می شود.

admin بازدید : 140 چهارشنبه 21 آبان 1393 نظرات (0)

چند تا موقعیت در فیلم های خارجی هست که هیچ وقت ما ایرانی ها نمی توانیم آنها را بازسازی یا کپی کنیم. مثلا چی؟ طرف با زنش یا مخاطب خاصش دعوا می کند (حالا کاری نداریم در صحنه قبل در چه موقعیتی بوده اند و این مطلب به این مسائل نمی پردازد!) دختر یا فرد مورد نظر با هق هق فراوان و گفتن فحش های خطادار قصد رفتن می کند ولی از شدت ناراحتی می رود داخل دستشویی تا ناراحتی کند! مرد هم پشت در دستشویی در حال گریه به غلط کردن افتاده و التماس می کند تا طرف بیرون بیاید.

admin بازدید : 59 چهارشنبه 21 آبان 1393 نظرات (0)

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت. زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد.

بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد.

پیش دوستهایش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد

واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت. او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود.

 

admin بازدید : 94 دوشنبه 19 آبان 1393 نظرات (1)

عاقا ما یه روز داشتیم واسه خواهرمون که ۳ سالشه شکلک در میاوردیم یهو دیدم داره سرشو تکون میده
نوچ نوچ هم میکنه
ترسیدم بره زنگ بزنه تیمارستان بیان مارو ببرن.

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++


فقط یه دانش آموز ایرانی می تونه زنگی که امتحان داره یا تکالیفش رو ننوشته بطور سیل آسایی اشک بریزه
اما بعدش زنگ تفریح طوری بخنده و بازی کنه که تا حالا انگار اصلا هیچ غمی در زندگی نداشته!!!
اصن یه وضی!

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 691
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 104
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 296
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 632
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 932
  • بازدید ماه : 932
  • بازدید سال : 16,618
  • بازدید کلی : 127,193